نبودی
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

نبودی

امدم نبودی
خانه در تاریکی
انگار خزان در خانه بود
منگریستم در حالی که میگریستم
نبودی تا نگاهم را به لبخند برگردانی
در را زدم نبودی
نبودی تا در را به بهشت رویاهایم باز کنی
ای که تو یک کبوتر کبود بودی
کسی صدا نکرد من ویک در تو خالی
نمی دانستم نبودی و من به در بی کسی ضربه میزنم
صدا زدم بی صدا
چشمم به دنبال تو
ولی تو باز نبودی
چرا؟تو را نمی بینم
متکلم لحضه های من
نبودی  دیارم را مشعوف سازی
نبودی و نخواهی بود
هم اکنون من منم ومن

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • روزمره
  • چاله