تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

خو کرده ام

من به بال تر خون
به نگاه های دلگیر
این منم که به سنگ صبوری
به غصه های مندرسی که هر لحضه نو میکنم خو کرده ام
 من به پرواز قو
به ادمک های برفی خو کرده ام
من به دغدغه های بی ابهام
اینده مبهم
که یه کول بار غم را برایم دارد
خو کرده ام
انتظار به من خو کرد
وقتی دوستارانم خود را به باد سپردن
من در دیار دوست به غریبه بودن خو کرده ام
من به تیر در هدف بودن  
به بازیچه بودن خو کرده ام
من به حبس احساسات در سینه به حبس لحضات
خو کرده ام
من به لابلای بی کس ها بی کس شدن
به لابلای تنهای ها تنهاشدن
خو کرده ام
من به بغض مدام  به اشک های سر ریز
خو کرده ام
ولی ادما به دل شکستن

 



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla


کــمی عـوض شدم .
دیــریست از خــداحـافظی ها غـمگین نــمیشوم .
به کـسی تــکــیه نـمیـکنم .
از کـسی انــتظار مـحبت نــدارم .
خودم بــوسه میـزنم بر دسـتانم .
ســر به زانـو هایم مـیگذارم و سـنگ صـبور خـودم
مـیشوم .
نـگران خـودم مـیشوم .
بـرای خــودم هـدیه مـیخرم .
با خـودم سـاعت ... هـا حـرف مـیزنم در دنـیای خـودم .
کـسی حـق ورود نـدارد جـز خــودم ...



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

خُــــــــــــــدایا!

بَحث نکنـــــ

مَنــــــ از تو تنهاترمـــــــ...
.



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla


کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

زیر آوار این لحظه های غریب

سوسوی هیچ ستاره ای برای من نیست


دلم گرفته


یک دلتنگی همیشگی مدام همراه من است


کاش تو را ندیده بودم



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla


کاش می شد روی خط سرنوشت

روزهای با تو بودن را نوشت..

سرنوشت , ننوشت

گر نوشت , بد نوشت

اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !

باز هنگام سحر قلمی از تکه زغالی مانده از آتش شبی سرد

میلغزد بر روی تن سرد و بی روح ورق.

و باز هم ردی از سوز دل بر روی خط های یخ زده کاغذ مینویسد.

وباز قصه پر غصه تکرار  ....

روزی درختی بودم تنومند و زیبا ، قدی کشیده

و شاخ و برگ تماشایی داشتم .

عاشق شدم . . . !!!!

عاشق صدای خوش هیزم شکن . . . !!!

و تن خود را بی آلایش تقدیم بوسه های درد آور

تبر او کردم و چه راحت شکستم ، بی صدا خورد شدم ،

چه دیر فهمیدم بی رحم است دل سنگ هیزم شکن

و سخت تر تبر او که سوزاند تنم را ، حالا دیگر زنده نبودم

درخت نبودم ، در چشمان سرد او فقط هیزم بودم و بس

سرنوشتم چه بود ؟

حالا که نه درخت بودم و نه سایه ای داشتم و نه ریشه ای

نه برگی و نه مهمان ناخوانده ای که بر روی دستانم بنشیند

و برای دل کوچکش آواز بخواند و بر خود بلرزد و با آهی سرد

دوباره پر باز کند و به اوج برود

و چه ناجوانمردانه تکه های خرد شده ام در شومینه

رو به چشمانش آتش گرفت و او فقط لذت برد

من در آتش میسوختم و او . . .

و حالا زغالی بیش نیستم و خطی شدم بر

خطوط یخ زده ورق تا شاید ماندگار باشم و همه بدانند

روزی درختی بودم تنومند که عشق مرا به زغالی

تبدیل کرد سیاه و دل سوخته . . .



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla



من را ببین!

نگاهم را بخوان...

می دانم!

به دلم افتاده...

من را ، از هر طرف

که بخوانی ام!

نامم بن بستیس، بر دیواری بلند

من ، سالهاست

دل بسته ام به طنابی،

که هروز لباس عشق، نم چشمانش

خیس میکند!

و بر حیات خانه ی ، حیاط زندگی اش پهن

می کند!

به فال نیک گیرم...

برایـم،

به دروغ

پایت را میکشی

وسط ، تمام بازی های کودکانه...

معـرکه میگیری

و چه کودکـانه، هربار

بیشتــر بـاور میکنـم ،

لباسهای خیست را،

من ته کوچه!

در انتظارت نشسته ام!



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ….

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست ؛

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

تنها دلتنگترم میکند … !

 

تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم

پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..

یـادت نمی آید؟

من همانـم

حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .

اما . . .

من جلوی دهانش را میگیرم

وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!

آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!!!!!!!!!!!



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

 

من دل به غم تو بسته دارم ای دوست

درد تو به جان خسته دارم ای دوست

گفتی که به دل شکستگان نزدیکم

من نیز دلی شکسته دارم ای دوست

 

 

راه تو به هر قدم که پویند خوش است

وصل تو به هر سبب که جویند خوش است

روی تو به هر دیده که بینند نکوست

نام تو به هر زبان که گویند خوش است

 

 

مجنون و پریشان تو ام دستم گیر

چون دانی کز آن تو ام دستم گیر

هر بی سر و پایی دستگیری دارد

من بی سرو سامان تو ام دستم گیر

 

 

ای دوست قبولم کن و جانم بستان

مستم کن و از هر دوجهانم بستان

با هر چه دلم قرار گیرد بی تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

 

 

وا فریادا ز عشق وا فریادا

کارم به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا، دادا

ورنه من و عشق هر چه بادا بادا

 

 

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود

جوینده عشق بی عدد خواهد بود

فردا که قیامت آشکارا گردد

هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود

 

ای روی تو مهر عالم آرای همه

وصل تو شب و روز تمنای همه

گر بادگران به زمنی وای به من

گر با همه کس همچو منی وای همه



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

 

 - آرمیتی فرهادیان,ج ا س م ی ن ,باران راد,شانی ی,سارمن ادیب,منا آرامش,مـ ـ ـ ـ ـارشـ ـ ـ ـ ـال ج,

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

 

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم

به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم

به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید

به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را

چون نهری گوارا نوشید

به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت

به خاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

عزیزم...

عشق را در تو  ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن 

وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر

وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را

 به خاطر تو دوست دارم

 

love_postcard_22.jpg

 



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

 

"شب مهتابی"

در یک شب مهتابی با چشمانی پر از شبنم بر روی غبار جاده ها نوشتم"دوستت دارم"

"تو خواب بودی"

در خواب شیرین و حتی من آرزو کردم : ای کاش ...

چشمان زیبای تو را میدیدم و تو دیدگان بی قرار مشتاق مرا...

 

 



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

"پنجره خیال "

تا خانه چشمانت راهی نیست ، وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ... چه بگویم

وقتی که نه تنها چشم هایت را ، بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...

اما...

بدان همیشه پشت پنجره "خیالم" برای چشمهایت چون چلچراغی میدرخشد...

بگذار در وجود تو گم شوم و تودر جستجوی من آهسته مرا بخوانی...

و مرا در قلبت پیدا کنی!!!

 













تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

اندکي دوست بدار ولي طولاني
جلوي من قدم برندار، شايد نتونم دنبالت بيام، پشت سرم راه نرو، شايد نتونم رهرو خوبي باشم، کنارم راه بيا و دوستم باش.
شما از کدوم دسته دوستها هستين؟

دسته اول آدمايي که دوست رو براي طي کردن پله هاي ترقي خودشون مي خوان و فقط اين براشوت مهمه که دوستشون منفعتي براشون داشته باشه در غير اين صورت اون رو رها مي کنن.

دسته دوم آدمايي که خيلي رمانتيک عمل مي کنن و اغلب احساسات بر عقلشون حاکمه.اين دسته افراد خيلي زود عاشق مي شن البته دست خودشون نيست ذاتاً اينجوري هستن.

دسته سوم آدمايي که واقعاً براي دوستي ارزش قائلن.
اگر از دسته اول هستين من واقعاً براتون متأسفم و هيچ حرفي با شما ندارم.

اگر از دسته سوم هستين من بهتون تبريک مي گم.
اما دسته دوم تو رو خدا يه کم بيشتر فکر کنيد به کسي که الان با اون دوست هستين ببينيد اين آدم اصلاً ارزش وقت و حرفا و محبت شما رو داره يا نه روي اين مسأله خوب فکر کنيد



تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

یکی ادعّا داره از همه بهتر میفهمه ، ولی وقتی نگاش میکنی یک جفت گوش مخملی میبینی !!

یکی ادعّا داره مهربونتر از اون پیدا نمیشه ، اما کسی تا حالا نتونسته از حرفهاش ناراحت نشه !!

یکی دوست داره آزاد باشه ، ولی تختش رو بین دو دیوار محصور میکنه و فقط از یک طرف آزاده !!!

یکی میگه عاشق طلوع آفتابه ، اما تا لنگ ظهر خوابه !!

یکی ادعّای عاشق بودن میکنه ، ولی جون عشقش رو به لبش میرسونه !!

یکی خودش رو بافرهنگ و آداب دان میدونه ، اما مسخره کردن دیگران از کارهای روزمرّه اونه !

یکی عاشق بارونه ، ولی وقتی بارون میاد گوشهاشو میگیره تا صدای بارون رو نشنوه !

یکی ادعّا داره خیلی باهوشه ، اما توی خواب خرگوشیه !!

یکی ادعّا میکنه صورت زیبایی داره ، ولی خبر نداره سیرت زشتش رسواش کرده !

یکی ادعّا میکنه آدم منطقی هست ، اما حرفت به دو تا نرسیده از کوره در میره !!

یکی ادعّا داره آدم صادقی هست ، ولی دروغهاش روی چوپان دروغگو رو سفید کرده !

یکی ادعای دوستی داره ، اما از صد تا دشمن هم بدتره !!

یکی هم میگه ادعّایی نداره ، ولی پرمدعّاترین آدمه !!



تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :
حرف های من به همه شما دوستن منم فرید   بخونین امید وارم دوست داشته باشین
 
 
 

ما واقعا تا چيزي رو از دست نديم قدرش رو نمي دونيم ولي در عين حال تا وقتي كه چيزي رو دوباره به دست نياريم نمي دونيم چي رو از دست داديم .


اينكه تمام عشقت رو به كسي بدي تضميني بر اين نيست كه او هم همين كار رو بكنه پس انتظار عشق متقابل نداشته باش ، فقط منتظر باش تا اينكه عشق آروم تو قلبش رشد كنه و اگه اين طور نشد خوشحال باش كه توي دل تو رشد كرده

 


 

در عرض يك دقيقه ميشه يك نفر رو خرد كرد در يك ساعت ميشه يكي رو دوست داشت و در يك روز ميشه عاشق شد ، ولي يك عمر طول مي كشه تا كسي رو فراموش كرد

دنبال نگاهها نرو چون مي تونن گولت بزنن، دنبال دارايي نرو چون كم كم افول مي كنه ، دنبال كسي باش كه باعث بشه لبخند بزني چون فقط با يك لبخند ميشه يه روز تيره رو روشن كرد ، كسي رو پيدا كن كه تو رو شاد كنه

دقايقي تو زندگي هستن كه دلت براي كسي اونقدر تنگ ميشه كه مي خواي اونو از رويات بكشي بيرون و توي دنياي واقعي بغلش كني

 


 

رويايي رو ببين كه مي خواي ، جايي برو كه دوست داري ، چيزي باش كه مي خواي باشي ، چون فقط يك جون داري و يك شانس براي اينكه هر چي دوست داري انجام بدي

 


 

آرزو مي كنم به اندازه ي كافي شادي داشته باشي تا خوش باشي ، به اندازه كافي بكوشي تا قوي باشي

 


به اندازه كافي اندوه داشته باشي تا يك انسان باقي بموني و به اندازه كافي اميد تا خوشحال بموني




تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

من

دهقان فداکاری شده ام ، که تمام وجودش را به آتش کشیده روبرویت

و تو

قطاری که چشم دیدن مرا ندارد . . .

.

.




تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

              نمی خواهی دستانت را به دستانم بسپاری؟

                نمی خواهی میزبان دلتنگی هایم باشی؟

        نمی خواهی حلقه یاس های سپید را به گردنم بیاویزی؟

      نمی خواهی شبنم های اشتیاق به چشمانم هدیه دهی؟

         نمی خواهی گونه هایم را با شفافیت شرم بیامیزی؟

        نمی خواهی دوباره به معصومیت نگاهم سوگند بخوری؟

               نمی خواهی زمزمه کنی به عظمت اشکی

                         که در دیده ات می درخشد

             به عظمت سکوتی که در زندگی ات جاریست

           و به عظمت تمام دل شکستگی های بی صدایت

                          همیشه کنارم خواهی ماند

              نمی خواهی در حضور ستاره ها نجوا کنیم؟

        نمی خواهی از شکوفه های سپید به موهایم بیاویزی؟

            نمی خواهی باغ ارزوهایم را اردیبهشتی کنی؟

                              نمی خواهی ......



تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

      ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهانم می گذارم

         و سرخوش از عشقت نوای خاموش قلبم را می نوازم

                    تا شاید نسیم صدایم را به تو برساند

                   و باز تو را به یاد قلب سوخته ام بیندازد

                          گر چه خیلی دیر است اما

                  هنوز هم چشم به راه جاده ای هستم

                      که از ان به اسمان ها پیوستی

                 و هیچ کبوتری خبر از برگشتنت نیاورد و

                 باز هم کنار جاده بی حضور تو می نوازم



تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

                            کوله بار سفرت رفت و نگاهم را برد

                           نه تو دیگر هستی نه نگاهت

                           که در ان دلخوشیم سبز شود

                         سایه می داند که به دنبال نگاهت

                                همچون ابر سرگردانم

                         هیچ کس گمشده ام را نشناخت

                              تابش رایحه ای خبر اورد

                                 کسی در راه است

                         چشمی از درد و دلم اگاه است

                    کاش هیچ وفت عشقی متولد نمی شد

                               که روزی احساس بمیرد



تاريخ : برچسب:فرید, | | نویسنده :

                               کاش وقتی اسمان بارانی است

                          از زلال چشمهایش تر شویم

                          وقته پاییز از هجوم دست باد

                          کاش مثل پونه ها پر پر شویم

                          کاش اشکی قلبمان را بشکند

                          با نگاه خسته ای ویران شویم

                          کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند

                           ما به جای ابرها گریان شویم

                           کاش وقتی ارزویی می کنیم

                            از دل شفافمان هم رد شود

                            مرغ امین هم از ان جا بگذرد

                            حرف های قلبمان را بشنود



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
  • روزمره
  • چاله